چشمانت را ببند





















پرنسس تاریکی

خوشبختی همان لحظه ایست که احساس می کنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله می گیری.

من درد نبودنت را می کشم !

تو چشمانت را ببند ,

سخت است بدانم می بینی و بی خیالی ...



نظرات شما عزیزان:

مرتضی
ساعت18:22---29 اسفند 1391
سلام اجی.سر نئیزنی؟
وبت قشنگ شد تجی
منتظرتم اجی جون
بیایا...
فدافدا
بوس بوس
بابای


ساناز
ساعت18:38---2 اسفند 1391

يادت باشه ...

وقتى واسه كسى همه كس شدى ...

اون كس بعد ازتوخيلى بى كسه ...

يا براى كسى همه كس نشو ...

يا اگه شدى ...

به فكر بى كسى هاش هم باش


ساناز
ساعت16:01---28 بهمن 1391

من زنم…
بی هیچ آلایشی…
حتی بی هیچ آرایشی !
او خواست که من زن باشم …
که بدوش بکشم،بار تو را که مردی !
و برویت نیاورم که از تو قویترم ...
آری من زنم...
او خواست که من زن باشم ...
همچنان به تو اعتماد خواهم کرد ...
عشق خواهم ورزید ...
به مردانگی ات خواهم بالید ...
با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد ...
پشتیبانت خواهم بود ... و تو ...
مرد بمان!
این راز را که من مرد ترم
به هیچ کس نخواهم گفت


پانته آ
ساعت15:45---28 بهمن 1391
وبلاگت خیلی ناه گاه دوست داشتی بیا باهم تبادل لینک کنیم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:,ساعت 3:12 بعد از ظهر توسط سایه|


آخرين مطالب

Design By : Pichak